متن آهنگ داس کورش یغمایی: با توام ای مرد صحرا ، ای تو از روشنی روز ای تو بر دشتای خالی شب چراغ شعله افروز با توام ای از دیار خوشه های زرد گندم با توام ای از تبار بی ریا و پاک مردم ببر از خاطر پاکت کوچ و پا کشیدن تو گذشتن از کوه و دشت ها به شهری رسیدن تو واسه تو که همصدایی با شکفتن بهاران واسه تو که آشنایی با صدای چشمه ساران سخت بودنت تو شهرها بگذر از کوچیدن خود بمون تا موندنی باشه خوشه ها رو چیدن خود با توام ای مرد صحرا ، ای تو از روشنی روز ای تو بر دشتای خالی شب چراغ شعله افروز با توام ای از دیار خوشه های زرد گندم با توام ای از تبار بی ریا و پاک مردم نذار که تیغه ی داست زنگ کهنگی بگیره ریشه های تشنه لبهات نذار از عطش بمیره موندن تو توی شهرها واسه تو دلتنگی داره گرچه که امروز و فردا جلوه های رنگی داره به تن دشتای خالی قبای سبزو بپوشون شور و حال زندگی رو به رخ صحرا بتابون
متن آهنگ داس کورش یغمایی:
با توام ای مرد صحرا ، ای تو از روشنی روز
ای تو بر دشتای خالی شب چراغ شعله افروز
با توام ای از دیار خوشه های زرد گندم
با توام ای از تبار بی ریا و پاک مردم
ببر از خاطر پاکت کوچ و پا کشیدن تو
گذشتن از کوه و دشت ها به شهری رسیدن تو
واسه تو که همصدایی با شکفتن بهاران
واسه تو که آشنایی با صدای چشمه ساران
سخت بودنت تو شهرها بگذر از کوچیدن خود
بمون تا موندنی باشه خوشه ها رو چیدن خود
با توام ای مرد صحرا ، ای تو از روشنی روز
ای تو بر دشتای خالی شب چراغ شعله افروز
با توام ای از دیار خوشه های زرد گندم
با توام ای از تبار بی ریا و پاک مردم
نذار که تیغه ی داست زنگ کهنگی بگیره
ریشه های تشنه لبهات نذار از عطش بمیره
موندن تو توی شهرها واسه تو دلتنگی داره
گرچه که امروز و فردا جلوه های رنگی داره
به تن دشتای خالی قبای سبزو بپوشون
شور و حال زندگی رو به رخ صحرا بتابون